توضیحات
یوستین گردر، استاد فلسفه به زبان عامیانه
یوستین گردر در سال ۱۹۵۲ در نروژ به دنیا آمد. او در خانوادهای تحصیل کرده بزرگ شد و از کودکی علاقهی زیادی به نوشتن داشت. او تحصیلات خود را در رشتههای الهیات، ادبیات و فلسفه به سرانجام رساند و پس از ازدواج، به طور جدی نویسندگی را دنبال کرد و در تالیف چند کتاب در زمینهی فلسفه همکاری کرد.
یوستین در این سالها به تدریس مشغول بود و کتاب «راز فال ورق» را در سال ۱۹۹۰ منتشر کرد. این کتاب یکی از شاهکارهای این نویسنده به حساب میآید؛ در ۵۳ فصل گردر ماجرای سفر پسری را روایت میکند که همراه پدرش به دنبال مادرش هست؛ این کتاب به سرعت موفق شد به زبانهای مختلف در سراسر جهان ترجمه شود. او برای این کتاب جایزهی منتقدین ادبیات نروژ برای بهترین اثر ادبیات کودکان و نوجوانان و جایزه ادبی وزارت امور علمی و فرهنگی را گرفت.
در سال بعد از انتشار «راز فال ورق»، یوستین گردر با انتشار کتاب «دنیای سوفی» علاوه بر بزرگسالان توجه نوجوانان را هم به خود جلب کرد، این نویسنده با زبانی ساده و روان تاریخ فلسفهی جهان را در «دنیای سوفی» بازگو میکند. «سوفی» نوجوانی است که شخصیت اصلی این کتاب است و ما از زبان او تکامل نظریههای فلسفی را در قالب یک داستان شیرین و بسیار گیرا میخوانیم. تا به الان این کتاب به حدود ۶۰ زبان ترجمه شده است و «اریک گوستاوسون» براساس آن در سال ۱۹۹۹ فیلمی با همان نام کتاب ساخت.
گردر در سالهای بعد به طور جدی خود را وقف نوشتن و فعالیتهای اجتماعی کرد و با کمک همسرش، سیری دانویگ «جایزه سوفی» را ایجاد کرد. این جایزه به افرادی تعلق میگیرد که برای حفظ و توسعه طبیعت کوشش میکنند. در این دو دههی اخیر از او کتابهای زیادی منتشر شده است که جدیدترین اثر او «مرد غیر قابل اعتماد» است، که در سال ۲۰۱۹ منتشر شده و «داود صدیقی» و «اعظم خرام» آن را به فارسی برگرداندهاند. در ترجمهی نام یوستین گردر به فارسی اختلاف نظر وجود دارد و تا به الان نام او به اشکال مختلفی از جمله یوستین گوردر، یوستاین گاردر، یوستین گاردر و یاستین گوردر ترجمه شده است.
سبک نوشتاری یوستین گردر
یوستین گردر نویسندهای است که به خاطر نثر روانش و نحوهی روایتش بسیار شهرت دارد. گردر را استاد سادهنویسی مینامند، او در قالب یک داستان از زبان کودکان یا نوجوانان به دنیای بزرگان میپردازد. او از شور و شوق کودکی میگوید که در بزرگسالی کمرنگ میشود. او داستان را رمز آلود و معماگونه پیش میبرد و به موضوعاتی بدیهی و تکراری از جمله پیدایش انسان و معنای زندگی پاسخ فلسفی و جذاب میدهد.
او شخصیتهای اغراق آمیز و به دور از واقعیت میسازد و در دنیایی که گاهی طنز است به سوالهای کاملا واقعی پاسخ میدهد. مخاطب کتابهای او علاقهمندان به دنیای ادبیات و فلسفه هستند، زیرا او در داستانی ادبی به سوالهای فلسفی جواب میدهد. یوستین گردر تا به الان کتابهای زیادی منتشر کرده است و جوایز و افتخاراتهای زیادی نیز از آن خود کرده است. اکثر کتابهای یوستین گردر در ایران هم مورد توجه کتابخوانها است و از فروش بالایی نیز برخوردار است.
دختر پرتقالی
کتاب دختر پرتقالی از یوستین گردر در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است. این کتاب داستان نوجوانی است به نام جورج که پدر او سالها پیش در زمان کودکی جورج مرده است.
جورج نامهای دریافت میکند که آن را پدرش هنگامی که بیمار بوده برای جورج نوشته است. این پدر و پسر در دو زمان مختلف با هم ارتباط برقرار میکنند و در قالب داستان دختر پرتقالی گفتگویی بین آنها شکل میگیرد و داستان اینگونه آغاز میشود:« پدرم یازده سال پیش از دنیا رفت. در آن زمان من چهار سال بیشتر نداشتم و در خواب هم نمیدیدم که روزی بتوانم دوباره با او ارتباط برقرار کنم. اما حالا قرار است هر دو با هم کتابی بنویسیم. اینها اولین سطرهای این کتابند که من به تنهایی به روی کاغذ میآورم اما به زودی پدرم نیز مرا همراهی میکند. زیرا او حرفهای بیشتری برای گفتن دارد.»
این پدر و پسر دربارهی عشق، زندگی و تنفر برای هم مینویسند و جورج نگرش جدیدی نسبت به زندگی پیدا میکند. در این داستان پدر جورج از عشق خود به دختری میگوید که برای بار اول او را در مترو ملاقات میکند. این دختر با خود تعداد زیادی پرتقال دارد و توجه پدر جورج را به خود جلب میکند.
«اوا دا» Eva Dahr کارگردان نوروژی در سال ۲۰۰۹ براساس داستان کتاب دختر پرتقالی فیلمی با همان عنوان کتاب ساخت. این فیلم درام و رمانتیک داستان عاشقانهای است که مانند کتاب به سوالات مهمی دربارهی وجود انسان و زندگی پاسخ میدهد.
در بخشی از کتاب میخوانیم
«درست نمیدانستم که باید این داستان را باور کنم یا نه. هیچگاه کسی نمیتواند یقین داشته باشد که پدر، مادر یا مادربزرگش حقیقت را گفته باشند به خصوص وقتی که موضوع حساسی هم در میان باشد. اما نمیدانم چرا کسی یازده سال پیش فکرش را به کار نینداخت که کامپیوتر پدرم را روشن کند که نامهها را با آن نوشته بود. این موضوع برای من معمای بزرگی است. البته شاید هم آنها سعی کرده باشند که این کار را بکنند اما قوهی تخیلشان چندان قوی نبوده که بتوانند رمز آن را در بیاورند در حالی که کامپیوتر ها در ان زمان پیچیده نبوده و رمز آنها حداکثر هشت حرف داشته است. واقعا باورنکردنی است. بعد هم کامپیوتر پدر را در اتاق زیر شیروانی گذاشته بودند. موضوع کامپیوتر پدر را بعدها به طور دقیقتری شرح میدهم. اما حالا دیگر پدرم باید صحبت کند و من هم در لابهلای حرفهای او نقد و تفسیر خودم را خواهم داشت و در پایان هم شرحی بر آن خواهم نوشت و باید اینطور باشد زیرا پدرم در نامهی مفصل و طولانیش سوالهای پرمعنی و مشکلی کرده و جوابهای من برای او اهمیت زیادی دارد. با یک شیشه کوکاکولا و کاغذهایم به اتاقم رفتم و در را به روی خودم قفل کردم؛ کاری که هرگز نکرده بودم…حالا سعی میکنم دوباره چند میلیارد سال به عقب برگردم زیرا باید تصمیم بگیرم که در چند میلیارد سال دیگر در کرهی زمین زندگی بکنم یا نکنم. حالا دیگر میدانم که این داستان چه گونه شروع شده و من چه کسی را دوست خواهم داشت.»