توضیحات
داستان کوتاه چیست؟ مشهورترین داستان نویسان چه کسانی هستند؟
نخستین قدم برای مطالعهی تاریخ ادبیات هر کشوری، مطالعهی سه نوع متن اصلی است؛ داستان کوتاه، شعر و نمایشنامه. داستان کوتاه پل بین یک متن غیر داستانی و رمان است. این نوع نوشته، متنی بسیار شیرین و دلپذیر دارد. متداولترین تعریف داستان کوتاه «داستانی است، که بتوان آن را در زمان کوتاهی مطالعه کرد و به پایان رساند.» دانشنامهی بریتانیکا داستان کوتاه را نوشتهای تعریف میکند که از رمان کوتاه تر است و شخصیتهای کمتری در داستان دخالت دارند. اما بهترین و مشهورترین تعریف را ادگار آلن پو، نویسندهی آمریکایی، از داستان کوتاه دارد. او در کتاب فلسفهی نگارش میگوید:« داستان کوتاه آن است که کوتاهتر از رمان باشد و بیشترین زمانی که برای مطالعه باید برای آن صرف کرد، بین ۳۰ دقیقه تا دو ساعت باشد.» آلن پو میگوید:«داستان کوتاه برخلاف رمان باید تنها یک خط داستانی داشته باشد و تنها یک شخصیت اصلی داشته باشد.»
نویسندگانی در طول تاریخ بودهاند که تنها داستان کوتاه مینوشتند و جز یکی دو رمان ناموفق، رمان دیگری در کارنامهی ادبی خود نداشتهاند مانند ادگار آلن پو و آلیس مونرو یا داستان کوتاههایشان مشهورتر از آثار دیگرشان بوده است مانند ارنست همینگوی و رودیارد کیپلینگ و به عنوان داستان کوتاهنویسان در تاریخ ادبیات مشهورتر شدند.
درباره کتاب زندگی عزیز
کتاب زندگی عزیز Dear Life نوشتهی آلیس مونرو، نویسندهی کانادایی است. کتاب زندگی عزیز نخستین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شد. آلیس مونرو در سال ۲۰۱۳ برای مجموعهی آثارش برندهی جایزه نوبل ادبیات شد. مونرو دربارهی کتاب زندگی عزیز میگوید:« باور دارم که این کتاب اولین، آخرین و نزدیکترین چیزی است که میتوانم دربارهی زندگیام بگویم.»
آلیس مونرو در کتاب زندگی عزیز توانایی فوقالعاده خودش در داستان نویسی را به نمایش میگذارد؛ مونرو با این کار ذات زندگی آدمهای معمولی را با قصهها ترکیب میکند. او از سربازی میگوید که بعد از بازگشت به وطنش حاضر به دیدن نامزدش نمیشود یا زنی را تصویر میکند که وارد یک رابطه با مردی وکیل میشود و او را در برابر انتخابی سخت قرار میدهد.
اگرچه بیشتر داستانهای کتاب زندگی عزیز در محل تولد مونرو، روستاهای کوچک کانادا، رخ میدهد، اما شخصیتهای او گاهی مجبور به ترک شهر و محل زندگیشان میشوند و گاهی هم به همان نقطهی امن باز میگردند.
در داستانهای کتاب زندگی عزیز چه میگذرد؟
آلیس مونرو در مصاحبهای که با نشریهی معتبر نیویورکر دربارهی کتاب زندگی عزیز داشته است، میگوید:« مادرم نقش اصلی را در داستانهای من داشته است و دارد.» مونرو ادامه میدهد:« مادرم به سبب زندگی سختی که داشته است همیشه برای من الگویی بوده تا شخصیتهایم را حول شخصیت او شکل دهم.»
داستان اول؛ داستان آموندسن
مونرو در این داستان که نخستین داستان کتاب هم هست، دربارهی دخترک جوانی حرف میزند که با مردی خودخواه آشنا میشود و در میان این آشنایی عاشق این مرد میشود اما در برابر تصمیمهایی قرار میگیرد که باید واقع بینانه عمل کند…
داستان دوم؛ رفتن از مِیوری
تقریبا همهی شخصیتها در این داستان به دنبال عشق، رابطه یا همچین موضوعاتی هستند. مونرو در این داستان به شخصیتهایش نشان میدهد گاهی آنکس که نباید به خوبی از پس یک انتخاب برمیآید درحالیکه افراد دیگر درگیر آن موضوع میمانند…
داستان سوم؛ گوشهی امن
آلیس مونرو در این داستان مسئلهی «زن ایدهآل» را مطرح میکند. چیزی که تقریبا تمام زنان دنیا در آرزوی دستیابی به آن هستند، چیزی که همهی مجلههای زنان دربارهی آن حرف میزنند و راهکارهای دستیابی به آن را به خوانندگان میدهند. در این داستان، شخصیت اصلی از این تلاش مذبوحانه خسته است و ناگهان تصمیم به رهایی میگیرد…
اگرچه بیشتر شخصیتهای مونرو در داستانهایش زن هستند. اما نمیتوان مونرو را یک نویسندهی فمینیست دانست. زیرا زنان در داستانهای مونرو به دنبال حقوق برابر نیستند و بیشتر در برابر انتخابهای سخت قرار میگیرند. این امر، نخستین قانون فمیسنیسم را نقض میکند.
در بخشی از کتاب زندگی عزیز میخوانیم
«انگار… انگار توی یه رمان روسی هستی.»
برای اولین بار با دقت نگاهم کرد.
«راستی؟ کدوم رمان روسی؟»
چشمهایش آبی مایل به خاکستریِ روشن و درخشانی بود. یک ابرویش، مثل کلاه نوک تیز کوچکی، بالا رفته بود.
نه اینکه رمان روسی نخوانده باشم؛ چند تا را کامل و چند تا را نیمه کاره خوانده بودم. ولی به خاطر آن ابرو و قیافهی خندان ولی پرخاشگرش اسم هیچ رمانی غیر از جنگ و صلح یادم نمیآمد. دلم نمیخواست بگویم جنگ و صلح، چون این یکی را هر کسی به خاطر داشت.
«خوبه، البته بگم که ما اینجا غیر از صلح چیزی نداریم. ولی اگر دنبال جنگ بودی، لابد به یکی از اون گروههای زنها ملحق میشدی . خودتو میرسوندی اون طرفِ آب.»