توضیحات
معرفی کتاب شیر سیاه
شافاک در کتاب شیر سیاه (Black Milk) به بررسی دورهی پس از عشق، دورهای نابسامان و اندوهبار ولی گذرا در زندگی و مسائل زنان پرداخته و به دو صورت روایت شده است. یک قصه و یک گزارش که در دل رمان بیان شده. داستان کتاب مربوط به زندگی خود نویسنده و همهی بانوانی است که قصد دارند تشکیل زندگی داده، ازدواج کرده بچهدار شوند، ولی از این بابت اطمینان ندارند و مدام با خود در جدال هستند. شیر سیاه به بررسی زنان مختلف در طول تاریخ میپردازد، زنانی که اغلب شباهت زیادی با خود نویسنده دارند.
نویسنده، در این اثر هیجانانگیز مراحل زندگی یک زن از جمله مجردی، عاشق شدن، ازدواج، بارداری، دوران افسردگی بعد از زایمان و بزرگ کردن کودکان و… را بیان میکند، او که خود مادر دو فرزند و فارغالتحصیل مطالعات زنان است، درگیریهای ذهنی و روحی یک زن را به با نگارشی جذاب به خوبی شرح داده و در نهایت به مخاطب این امید را میدهد که میتواند از پس این مشکلات برآمده و زندگی را دوباره به شکلی معجزهوار بازسازی و یا از نو شروع کند. او همهی آثارش را با این آرزو مینویسند که در ذهن ماندگار شده و ردی از خود باقی بگذارد، جز این کتاب که مانند نوشتهای روی آب است و همین که خوانده شود، فراموش خواهد شد.
شیر سیاه، روایت سفر پرفراز و نشیب خود الیف شافاک است. او با درک بهتر جنبههای مختلف و متناقض شخصیتش که هر کدام ویژگیهای خاص خود را داراست، به دنبال رسیدن به تعادلی میان این جنبهها و یا حداقل شخصیتی واحد است. نویسنده با در آمیختن تجربههای شخصی خود با زندگی نویسندگان بزرگی همچون سیلویا پلات، ویرجینیا وولف، آلیس واکر و زلدا فیتزجرالد، در جستجوی راه حلی کاربردی برای ناسازگاریهای مابین خلق هنری و اجرای کامل نقش مادری است، زیرا که شافاک، بعد از تولد اولین فرزندش، به افسردگی بعد از زایمان و بحران روحی سختی دچار شد. احساس گناه، اضطراب و دلهره در رابطه با اینکه آیا میتواند مادر خوبی باشد او را آسوده نمیگذاشت. به همین علت، از نوشتن دست کشید و باور خود، قدرت کلمات را به طور کامل از یاد برد.
اِلیف شافاک در سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمده و دوران کودکی و جوانیاش در آنکارا، مادرید، عمان، کلن، استانبول، بوستون، میشیگان و آریزونا گذرانده است. او دانش آموخته رشتهی روابط بینالملل از دانشگاه فنی خاورمیانه (آنکارا) است. همچنین دورهی کارشناسی ارشدش را در همان دانشگاه در رشتهی مطالعات زنان و دورهی دکتری را در رشتهی علوم سیاسی به پایان رساند.
الیف شافاک از داستاننویسان مشهور و به نام ترکیه است او کتابهایش به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده و کتاب «ملت عشق» او بیش از ششصد هزار نسخه فروش داشته است. شافاک جایزهها و افتخارات بینالمللی بسیاری به دست آورده و توانسته برای خود شهرت فراوانی در جهان کسب کند.
در بخشی از کتاب شیر سیاه میخوانیم:
ظهر استانبول بود. سوار کشتی بخار «کولی» بودم. به خاطر حرکت رقصگونهاش در آبهای آبی و جابهجا کردن مسافر بین جزایر و خشکی، این نام را بر آن نهادهاند. زوجهای جوان دست در دست هم و شانه به شانۀ هم آبی بیکران دریا را خیره تماشا میکردند، خدمۀ قایق در حال صرف ناهار بودند و عکاسان در پی زاویۀ دید بهتر برای تنظیم دوربینشان به همهجا سرک میکشیدند. گردشگران به همهجا خوب نگاه میکردند و راهنمای سفر برای آنها توضیح میداد. در قایق از هر سطح و طبقۀ اجتماعی فردی به چشم میخورد.
با انبوهی از کتابها روی دامنم در گوشهای در میان زن چاق و مرد مسن خوشلباسی چپیده بودم، در مسیر برگشت به شهر از مصاحبهای کاری برای مجلهای ادبی. دختر شهر به خانه برمیگشت، خسته و تنها. کمی بعد از اینکه قایق بندر را ترک کرد، یادم آمد دفترچهام را در محل مصاحبه جا گذاشتهام. احساس بدی به من دست داد؛ چرا همیشه چیزی را فراموش میکردم؟ چتر، موبایل، قرص، لوازم آرایش، کش مو، دستکش و… حتی ساندویچ نیمهخوردهام را که برای چند دقیقه جایی میگذاشتم، فراموش میکردم. یک بار انگشتر نقرهام را در توالت عمومی جا گذاشتم. حتی یک بار فراموش کردم هدیۀ تولدم را که ظرفی شیشهای با دو لاکپشت زیبا در آن بود، با خودم ببرم. دوستم هر روز دربارۀ لاکپشتها میپرسید و من نمیتوانستم به او بگویم که آنها را همان روز که به من داده بود، گم کردهام و مجبور بودم هر روز داستانی خیالی دربارۀ آنها سر هم کنم و به او بگویم.